ﻫــﯽ ﺭﻭﺯﮔــﺎﺭ …
ﻣــﻦ ﺑــﻪ ﺩﺭﮐـــ …
ﺧــﻮﺩﺗـــ ﺧــﺴــﺘــﻪ ﻧـــﺸــﺪﯼ ،
ﺍﺯ ﺩﯾــﺪﻥ ﺗـــﺼـﻮﯾـــﺮ ﺗــــﮑــﺮﺍﺭﯾــﻪ ﺩﺭﺩ ﮐـــﺸـﯿـﺪﻥ
ﻣـــﻦ..!!
حسادت… خساست…
اسمشو هرچی میخوای بذار…
امــــــــــــــــا باور کن….
آغــــــــــــــــوش تــــــــــــــو فقــــــــــــط سهم منــــــــــــــــــــه..
گــــــــــــــــاهی دلم میخواهد
خرمایی بخورم!
فاتحه ای بخوانم برای روحم!!!
شادیش ارزانی آنهایی که....
.
.
.
.
.
بودن و رفتنم برایــــــــــــــــــــش ان فرقی ندارد
وقتی میرفت یاد آور شدم سرنوشت من چی خواهد شد؟
گفت ترا هم میبرم.
گفتم کجا؟
گفت از یادم..!!
نامم را پاک کردی ... یادم را چه میکنی؟؟..
یادم را پاک کنی...عشقم را چه میکنی!؟
اصلا همه را پاک کن
هر انچه از من داری
از من که چیزی کم نمیشود....
فقط بگو با وجدانت چه میکنی؟!
نکند ان را هم پاک کرده ای ؟!
نــــــــــــه ! شدنی نیست....
.
.
نمیتوانی انچه که نداشتی پاک کنی...
از درد های کوچک است که ادم مینالد!!
وقتی ضربه سخت باشد..
ادم لال میشود..!!
میگویند مرگ حق است خدایا حقم را میخواهم...
وقتی نمیدونی از این دنیای لعنتی چی میخوای؟!
وقتی هر چیزی رو بخوای اون چیز نابود میشه!!
وقتی همه باهات قهرند!!
وقتی نفرین شده ای!!
چه دلیلی داره ارزویی داشته باشی؟!
چه دلیلی داره چیزی رو دوست داشته باشی؟!
چه دلیلی داره به زندگی ادامه بدی؟!!
خدایا...
حقم را میخواهم...
گاهی انقدر دلتنگش میشوم
که اگر خودش بفهمه
از نبودنش خجالت میکشه..!!
نشانی ام عوض نشده
هنوز در همین خانه ام...
فقط دیگر زندگی
نمیکنم...!!!
من یک دخترم;
من فرزند دختری به دنیا نخواهم اورد;
بگذار منقرض شود
نسل غمگین چشم هایمان
نسل دلبستن های یواشکی
نسل خیس گونه
هایمان
بگذار منقرض شود این درد های
سر به فلک کشیده مان
و این...
واین دل های شکسته
مان..!!
من زخم های بی نظیری بر تن دارم
اما...تو مهربان ترینشان بودی,
عمیق ترینشان,عزیز ترینشان,بعد از تو ادم هاتنها
خراشی بودندبر من
که هیچ کدام به پای تو نرسیدند,
عشق من خنجرت کولاک کرد...!!
نترس عشق من برو,
نگران هیچ چیز هم نباش,
من به هیچ کس نخواهم گفت:که مردانه
پای همه ی نامردی هایت ایستاده ام!!!
به کوری چشم تو هم که باشد حالم خوب خوب است
اصلا هم دلم برایت تنگ نشده حتی به تو فکر
هم نمیکنم,
باران هم دیگر تو را به یاد من نمی اورد
مثل همین حالا که
باران می بارد...
لابد حالا داری زیر باران قدم میزنی...اما...
چترت را فراموش نکن
لباس گرم هم همینطور...!!
خدایا این قسمت را از کجا اورده ای؟؟
که هر وقت به من می رسد
میگویند نیست...!!!
انگشت نمای مردم شهر شده ام...
شیرین ندیده اند که
تیشه دست بگیرد و به سوی
بیستون برود...!!!
اشک هایی که سرازیر میشوند
به زودی قندیل میبندند
عجب سرد است
هوای نبودنت...!!!
خدایا ناشکری نمیکنم
اما به خودت قسم
دنیایت اخر نامردیست...!!!
حوا که باشی
بعضی ها هوا برشان میدارد
که ادمند..!!!
گذشته که حالم را گرفته است...
اینده که حالی برای رسیدنش ندارم...
حال هم که حالم را بهم میزند...
چه زندگی شیرینی..!!!
خسته ام همچون مادری که
لباس ورزشی های
پسرش بوی
سیگار می دهد....
از من نرنج... نه مغرورم..نه بی احساس
فقط خسته ام ...
خسته از اعتماد بی جا...!!!
هیس ...
حرف نزن;صدای نفس هایت را
بیشتر از دروغ هایت
دوست دارم...!!!
من یک دختر ایرانیم ...بدان:
حوای کسی نمیشوم
که به هوای دیگری
برود...
تنهایی ام را با کسی قسمت نمیکنم;
که روزی تنهایم بگذارد...
روح خداست
که در من دمیده شده واحساس نام گرفته پس ارزان نمی فروشمش ...
دست هایم بالین کودک فردایم خواهد شد ;
پس بی حرمتشان نمیکنم
و
به هرکسی نمیسپارمشان...
باران بی وقفه
این روزها هوای عاشقی در سرم نمی اندازد...
عشق حوای ایرانی با
شک.ه است و بزرگ ...
ادمی را برای همراهی برمیگزینم:
شریف ,لایق,فروتن و عاشق..
اگر ممکن است گهگاهی
در
مسیر باد باش ...
اینجا همیشه مشامی هست که
در انتظارت عمیق تر
میکشد تک تک نفس هایش را...!!!
نترس عشق من برو ...
نگران هیچ چیز هم نباش من
به هیچ کس
نخواهم گفت که مردانه
پای همه ی نامردی هایت ایستاده ام...!!!
به سلامتی پسری که به عشقش
گفت:روزی که جلوی
دختری غیر از تو
زانو بزنم روزیه که بخوام
بند کفش دخترمونو ببندم...!!!
دستم را محکم تر بگیر ....
من هنوز نمیخواهم تو را به
دست
خاطرات بسپارم....!!!!
من یک دخترم
نگاه به صدای ظریفم نکن ,
من اگر بخواهم
تمام هویت مردانه ات را به اتش میکشم....!!!
یوسف و زلیخاه را بی خیال ...
من ,
دراغوش همین پیراهن
یادگاری
هزار سال جوان تر میشوم...
حرفی نیست
خودم ای سکوتت را
معنی میکنم...
اما,
ای کاش می فهمیدی که
گاهیهمین نگاه سردت روی زمستان
را هم کم میکند...!!!
دلم میخواهد گاه به
دستانت که مینگری,
جای خالی
دستانم را به یاد
بیاوری...!!!
گاهی پروانه ها هم اشتباه عاشق میشوند,
به جای شمع گرد
چراغ های بی احساس خیابان میگردند...!!!
مثل کوه پشتت ایستاده بودم
اما...
تو چمنزار رو به رویت را
ترجیح دادی..!!
من چک نویس احساسات تو نیستم...
دوست دارم هایت را
جای دیگر
تمرین کن..!!!
نوشت “قم حا ” …
همه به او خندیــــــــــــــــدند
گریــــــــــــــــــــــست …
گفت به “غم ها ” یم نخندید…
که هر جور نوشته شود درد دارد!!
از ته به سر بخوان
تا مــــــــنِ آن روزها را بشناسی…!!
می خواهم داستانی از علاقه ام به تو را بنویسم . . .
یکی بود ، یکی . . .
بی خیال . . . !
خلاصه اش می شود اینکه : دوستت دارم لعنتی . . .
به پایان رسیده ام اما نقطه نمی گذارم …
یک ویرگول میگذارم ،
این هم امیدیست ، شاید که برگردی …